کونو چیو، دانش آموز دبیرستانی، قدرت دیدن آینده را دارد. یک روز، او از طریق یک رویا میآموزد که با همکلاسیاش، کیشیدا، که او را دوست دارد و اصلاً از ابراز عشق به او خجالتی نیست، ازدواج خواهد کرد. این داستان دو مرغ عشق و مبارزه روزانه برای چیو است که به راحتی خجالت می کشد تا پیشرفت های کیشیدا (هم در واقعیت و هم در رویاهایش) را رد کند و در عین حال احساسات در حال رشد او را نادیده بگیرد...