پس از جدایی عاطفی با دوست پسرش، پاندای قرمز رتسوکو خود را به این فکر می بندد که دوباره عاشق خواهد شد - به هر حال، با یک شخص واقعی. دوست پسر مجازی او در حال عقب نشینی به دنیای واقعیت مجازی، او را ستایش می کند و با لباس های زیبا ظاهر می شود، البته برای بهایی.
رتسوکو در حالی که در تلاش برای یافتن راههای دیگر برای کسب درآمد است، پس از برخورد تصادفی با یک ون پارک شده با یک وسیله نقلیه اجارهای، خود را در تنگنای مالی دیگری میبیند. صاحب ون، یک یوزپلنگ خشن به نام هیودو، او را به عنوان حسابدار برای یک گروه بت زیرزمینی استخدام می کند که او مدیریت می کند. رتسوکو به زودی تحت فشار شغل جدید شروع به کمانش میکند، که منجر به الهامات زیادی برای جلسات بعدی دریچههای فلزی مرگ میشود.
در میان همه اینها، رتسوکو شروع به تعجب می کند که آیا واقعاً آرزوی یک زندگی بی رنگ و غیر جالب دارد یا اینکه چیزی فراتر از میز اداری او در انتظار است. آیا رتسوکو در نهایت چه در عشق و چه در محل کار به برتری خواهد رسید؟ یا آیا او یک بار دیگر متقاعد خواهد شد که زندگی کسل کننده و عقیم در محیط اداری خود همان چیزی است که باید انجام دهد؟