پس از شکست هادلار ارباب شیطان، همه هیولاها از اراده شیطانی او رها شدند و به جزیره دلمورین نقل مکان کردند تا در صلح زندگی کنند. دای تنها انسانی است که در جزیره زندگی می کند. رویای دای که توسط هیولای مهربان براس بزرگ شده است، بزرگ شدن برای قهرمان شدن است. زمانی که هادلار زنده میشود و قهرمان قبلی، آوان، میآید تا دای را آموزش دهد تا در جنگ کمک کند، او تبدیل به یکی میشود. اما هادلار با اعلام اینکه اکنون برای ارباب شیطان قدرتمندتر کار می کند، برای کشتن ایوان می آید. آوان برای نجات شاگردانش از طلسم ایثار برای حمله استفاده می کند، اما قادر به شکست هادلار نیست. وقتی به نظر می رسد که دای و دیگر دانش آموز پاپ آوان محکوم به فنا هستند، علامتی روی پیشانی دای ظاهر می شود و او ناگهان قدرت های فوق العاده ای به دست می آورد و می تواند هادلار را دفع کند.