خلاصه
حدود چهار نفر است. یک مرد پلیس جوان که به این نیرو پیوست تا بتواند مردم را به طور قانونی مورد ضرب و شتم قرار دهد. در حالی که او در حال پیوستن بود، به هم ریخت و تقریباً اخراج شد، اما در عوض به او وظیفه نگهبانی داده شد. بنابراین اکنون او باید دوباره مانند یک نوجوان زندگی کند. دومی بچه ای است که برای تصاحب یک تجارت بزرگ بزرگ شده بود تا اینکه وارث واقعی را پیدا کردند. سپس خادم وارث جدید شد. سومی وارث جدید است. او قبلاً یک دختر معمولی بود که در سنین جوانی یتیم شد اما به زودی به عنوان وارث شناخته شد. او قبلاً عادی بود، اما قدرت و پول سرش را پیچاند و او را به یک دلقک لوس تبدیل کرد که به هیچکس جز خود اهمیتی نمیدهد. آخرین نفر رئیس یک باند دوچرخه سواری است. او چیزی برای قوانین دارد و نسبتاً قوی است. اگرچه ظاهر او کاملاً مخالف قدرت او است. او دلیلی بود که مرد پلیس نزدیک بود اخراج شود. او رفتار عجیبی با مردم دارد و به راحتی می تواند آنها را متقاعد کند. او همچنین محافظ وارث ثروتمند است، اگرچه دلایل آن مشخص نیست.