ایشیکورا پسر کشیشی است که اخیراً به عنوان معلم جایگزین در یک دبیرستان محلی شروع به کار کرده است. او متوجه می شود که ساکاشیتا سوبارو، دانشجوی سال اول، ظاهراً بی دلیل از او متنفر است! سوبارو، عضو باشگاه خوشنویسی، به نظر نمیرسد که نمیتواند نگرش ناشایست سنسی نسبت به زنان (و مردان) را ببخشد. او مدام جملاتی از این قبیل میگوید: «معشوقه نکن، بداخلاق نباش»، اما، با وجود همه اینها، ایشیکورا شروع به جذب لطافت سوبارو میکند. این داستان عاشقانه هیستریک بین یک سنسی و یک دانش آموز سوندره خراب است.