دوک ساتریازیس ونومنیا تنها بازمانده قتل عام خانواده اش است - قتل عام که خودش مرتکب آن شد. Sateriasis که آماده پایان دادن به زندگی خود است توسط یک شخصیت مرموز که فقط به عنوان IR شناخته می شود متوقف می شود. اگر بخواهد سرنوشت خود را تغییر دهد و محبت کسانی را که قبلاً او را عذاب داده بودند به دست آورد، فقط باید با کاتانایی که او فراهم می کند به خود خنجر بزند. با انجام این کار، او با یک شیطان معامله می کند و به او قدرت می دهد تا هر زنی را که می خواهد جذاب کند. او از این تواناییها برای لذت خود استفاده میکند و حرمسرایی از زنان میسازد تا از طریق هبوطش به جنون او را تسلی دهد. اما وقتی با گومینا گلسرد، دوست دوران کودکیاش آشنا میشود، به یاد سالهای دردناکی میافتد که زیر تمسخر او گذرانده است. او با فکر انتقام، گومینا را به یکی از پیروان اسیر خود تبدیل می کند. همانطور که قدرت های شیطانی تازه یافته او انسانیت را از او سلب می کند، هیچ چیز شهوت گوشتخواری او را ارضا نمی کند و به نظر می رسد که ساتریازیس تقریباً خود به یک شیطان تبدیل شده است. اما، البته، جایی که شیاطین وجود دارند، کسانی هستند که می خواهند آنها را بکشند.