الیزا کالدیا که در یک بازی فانتزی اوتوم به عنوان یک دختر شرور نجیب تجسم یافت، در دنیایی گیر کرده بود که به نظر دور از تصور او از نحوه زندگی دختران نجیب بود، زیرا وقایع سرنوشتساز بازی هنوز دور از دسترس بودند در حالی که او همچنان یک بازی بود. کودک. در وهله اول، مشکوک بود که او حتی بتواند زنده بماند تا به محیط مدرسه بازی برسد. با توجه به تغییرات در وضعیت کشور همسایه که هرگز در بازی اصلی ظاهر نشد، جهان هیچ شباهتی به زندگی مدرسه پرشکوه از بازی نداشت. دنیایی بود که حتی دختران جوان مجبور بودند اسلحه به دست بگیرند. چطور شد که اینطور شد...؟ من هیچ توانایی شبیه به تقلب ندارم. من نمی توانم از جادو استفاده کنم. احساس اخلاقی من ممکن است به دلیل تناسخ کمی دچار پیچیدگی شده باشد.