خلاصه
وقتی آلیس کوچک بود، مادر مرحومش پیش بینی کرد که وقتی آلیس 13 ساله شود، یک اتفاق زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد. آلیس که اکنون یک نوجوان 13 ساله با روحیه است، با دوستانش بازی می کند و دعوا می کند، پسری دارد که به او علاقه مند است و مانند مادرش دوست دارد آینده را با استفاده از کارت های تاروت پیشگویی کند. آلیس یک روز همراه با همکلاسی هایش به تماشای ستاره ها می نشیند که بارش شهابی ناگهانی می گذرد. فقط، این بارش شهابی یک بارش معمولی نیست، در واقع این "ستاره ها" نیستند که در حال سقوط هستند، بلکه جواهرات جادویی هستند! این جواهرات می توانند توسط بدن انسان جذب شوند و عوارض مختلفی ایجاد کنند که بیشتر آنها خوشایند نیستند. و به این ترتیب آلیس، با یک کلید برای باز کردن قلب انسان و یک اسم حیوان دست اموز جادویی برای یک دستیار، تصمیم می گیرد تا همه جواهرات را قبل از اینکه آسیب زیادی وارد کنند استخراج کند و در طول مسیر قلب ها را شفا دهد.