در سال 1711، گروهی از کیمیاگران که به دنبال زندگی ابدی بودند، روی یک قایق جمع شدند تا "دیو" را که راز را در خود نگه داشته بود، احضار کنند. دیو پذیرفت که آنچه را که می خواستند به آنها بدهد - اکسیر زندگی، روشی برای خلق بیشتر و راز پایان دادن به وجود تازه یافته آنها. شب بعد، کیمیاگران شروع به ناپدید شدن کردند که توسط یکی از خودشان «خورده» شدند. آنها با درک خطر نزدیک به هم، تصمیم گرفتند در سراسر جهان پراکنده شوند. قرنها بعد، در آمریکای دوران ممنوعیت، جاودانهها یک بار دیگر گرد هم آمدهاند و «غوغای احمقانه» (باکانو) شروع میشود.