خلاصه
مسافرخانه موراکومو با هتلهای دیگر متفاوت است - موقعیت مکانی آن ناشناخته است و مشتریهای انسانی و غیرانسانی را میپذیرد. مالک، نه کمتر مرموز، از مهمانانش نمی خواهد که برای اقامت خود پول بپردازند. در عوض، آنها باید یکی از زشت ترین رازهای خود را به او بگویند. در غیر این صورت، او مداخله می کند و رازی برای آنها ایجاد می کند تا پنهان شوند. توکیهیتو ساساکی خود را یک دانش آموز معمولی دبیرستان می دانست تا اینکه با صاحب آن آشنا شد و متوجه شد که مدت هاست مرده است. با این حال، با کمک صاحب مسافرخانه، او اکنون می تواند به قیمت جسد زنده بودن در میان انسان ها زندگی کند. ساساکی علیرغم اینکه فرصتی دوباره به او داده می شود، از اینکه مالک او را به یک هیولا تبدیل کرده، ناراحت است. به امید انتقام گرفتن، او با جادوگری که خانوادهاش قرنها تلاش کردهاند تا صاحب مسافرخانه را بیرون کنند، متحد میشود. با این حال، مسافرخانه توسط کارکنانش محافظت می شود، و مالک خود روح درمانده نیست. فقط کسانی که راز او را پیدا کنند می توانند او را بیرون بیاورند - اگر برای انجام این کار زنده بمانند.