خلاصه
هیچ جایی وجود ندارد که سون جین بتواند آرامش پیدا کند. او در مدرسه به دلیل طبیعت آرام و ظاهر ضعیفش به طرز بی رحمانه ای مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. با این حال، این منبع وحشت غیرقابل حل جین نیست: چیزی که او بیش از هر چیز دیگری از آن می ترسد پدر خودش است. برای بسیاری، پدر جین یک تاجر موفق، سامری خوب و پدر و مادری دلسوز است. اما این فقط یک نما است. در حقیقت، او یک قاتل سریالی دیوانه است و جین همدست ناخواسته اوست. سالهاست که آنها این حقه را انجام میدهند و پلیس عاقلتر نیست. با این حال، وقتی پدرش به یون کیون دانشجوی زیبای انتقالی علاقه مند می شود، جین باید تصمیمی بگیرد - بزدلی باشد که او را مانند بقیه به چوبه دار می فرستد یا حرامزاده پسری باشد که از والدین شرور خود سرپیچی می کند.