پرتوهای خورشید نیمه تابستان وارد حیاط می شود. اومهارا از باشگاه هنری مدرسه به عنوان تنبیه با میزو، همکلاسی ای که با او کنار نمی آید، دستور وجین علف های هرز را می دهد. قرار بود این بدترین سناریویی باشد که Umehara می تواند در آن قرار بگیرد، اما او شروع به علاقه مندی به Mizue کرده و نمی تواند به کسی در مورد آن بگوید. ناگهان میزوئه از اومهرا که احساساتش را در قلموی نقاشی اش می گذارد می خواهد که از او عکس بکشد...؟! این دو نفر بعد از مدرسه در اتاق هنر به تنهایی وقت می گذرانند. او با احساسات نسبت به میزو که نمی تواند سرکوب کند چه کار کند؟