ژاپن، 1880. دایگو هفده ساله استعداد بدی برای شمشیر دارد. اگرچه بسیاری برای به چالش کشیدن او آمده اند، اما هیچ کدام پیروز نشده اند. اما یک شب بدون ماه، غریبهای به دهکده آرام دایگو میرسد، که کلید رمز و رازی را در دست دارد که خانواده دایگو را درگیر کرده است - داستانی باورنکردنی که قابل باور نیست، و مدرک آن بسیار قانعکننده است که بتوان در آن شک کرد. کنت دراکولا نمی تواند تغییر دهد که چه کسی است، چه چیزی را می خواهد، یا چه تعداد روح را باید بدزدد تا تشنگی بی پایان خود را از بین ببرد. یک کشور کامل در شرف خونخواهی این کنت است - و هیچ کس بیشتر از نزدیکترین افراد به دایگو در معرض خطر نیست، به خصوص چیزورو زیبا و عاشق. فقط دایگو می تواند جامعه خود را از شر این شیطان شب نجات دهد. اما دایگو هرگز با حریفی قدرتمندتر روبرو نشده است. او هرگز با سرعت یک خون آشام، قدرت یک خون آشام، و شاید خطرناک تر از همه، روبرو نشده است. اغوای یک خون آشام . . . -آمازون