خلاصه
چیروها به تنهایی در یک خانه کوچک منزوی در اعماق یک جنگل کوهستانی زندگی می کند، تلویزیون تنها ارتباط او با دنیای بیرون است. پس از سالها تماشا و رویاپردازی در مورد اینکه زندگی در دنیای بیرون چگونه باید باشد، او شجاعت خود را جمع کرده است تا به بیرون برود و روستای محلی را کشف کند. با این حال، او باید مراقب باشد که در میان انسانها برجسته نشود، زیرا چیروها رازی در خود دارد... کیسارا نیز یک راز و کینه دارد. او به دنبال این است که چه کسی یا هر چیزی که او را نفرین کرده است، و ممکن است بالاخره جواب را پیدا کرده باشد...