خلاصه
هیکارو کوزاکابه یک نوجوان معمولی است. او یک گروه موسیقی دارد، سیگار می کشد، به مهمانی می رود و از جوانی خود نهایت لذت را می برد. از سوی دیگر، همکلاسی او ریهیتو ساجو، نقطه مقابل اوست. ریهیتو دانش آموز ممتازی است که همیشه در صدر کلاس است و در کنکور دبیرستان خود نمره کامل را کسب کرده است. در حین تمرین برای یک فستیوال کر، کوزاکابه متوجه می شود که ساجو آواز نمی خواند و به او پیشنهاد می کند تا تمرین کند. آنها هر روز بعد از کلاس شروع به جلسه می کنند تا تمرین کنند. به همین دلیل، حتی با شخصیتهای کاملاً متفاوت، این دو پسر شروع به نزدیکتر شدن میکنند و احساسات خود را نسبت به یکدیگر افزایش میدهند. با فشار سال آخر دبیرستان، دانش آموزان با تصمیم قریب الوقوع آینده خود مواجه می شوند. در طول راه، این دو پسر باید در مورد احساسات خود یاد بگیرند، همه در حالی که از یکدیگر حمایت می کنند و با هم رشد می کنند.