خلاصه
در منطقه پرجمعیت ایکبوکورو، "عادی بودن" برای ساکنان آن تقریبا غیرممکن است. انتظار میرود که Headless Rider بدنام در خیابانهای پرپیچوخم آن جا خوش کند. با این حال، شش ماه پس از انحلال دلار، هیچ کس این چهره بدنام را ندیده است. با وجود این، شهر به سختی ساکن شده است و سه چهره جدید ظاهر می شوند که در مرکز صحنه قرار می گیرند. یاهیرو میزوچی که در خانوادههای آکیتا بزرگ شد، همیشه خود را یک «هیولا» میدانست، واقعیتی که تنها توسط اطرافیانش تأیید شده است. با این حال، با تحریک سخنان یک غریبه، او به سمت ایکبوکورو می رود تا شاهد هیولا سوار بی سر باشد. در همین حال، Kuon Kotonami تقریباً با تمام معاملات در Ikebukuro درگیر است، همه با یک هدف - کسب درآمد. برای او، Headless Rider یکی از پرسودترین بازارهای موجود است. برعکس، هیمکا تاتسوگامی مایل است به هر قیمتی از سوار بدنام دوری کند. بالاخره آن هیولا خیلی چیزها را از او گرفته است. همانطور که چهرههای جدید و قدیمی با هم برخورد میکنند، Headless Rider در مرکز همه چیز قرار میگیرد و - با وجود غیبتش - همچنان بر ایکبوکورو، منطقهای که هرگز نمیخوابد، تأثیر میگذارد.