خلاصه
پس از ترور پدرخوانده قدرتمند، دون پازولینی، جهان در هرج و مرج پرتاب شده است. بسیاری از مافیا سعی می کنند خلاء قدرت را پر کنند، اما شایعه ای وجود دارد که پسر دون پازولینی در جایی پنهان شده است. آن پسر نرو است، یتیمی که در یک بار با دخترهای نمایشی به عنوان دوستانش بزرگ شده است. او آرزو دارد روزی پدر و مادرش را پیدا کند، اما نمی داند آنها چه کسانی هستند. یک روز، او با یک چوب بیسبال خالی از سکنه روبرو می شود که نام خود را "پوچی" می گذارد و از خود به عنوان "فانتاسما" خانواده پازولینی یاد می کند. پوچی اصرار دارد که نرو با او بیاید تا پدرخوانده جدید شود و خانواده مافیایی پازولینی را بازسازی کند. نرو تمایلی ندارد، اما به سرعت متوجه میشود که چارهای ندارد، زیرا هزینهای روی سر او وجود دارد و هویت او دیگر چندان راز نیست...