کشتن تمام چیزی است که اسپاس تا به حال می دانسته است، و او این کار را بدون شک و پشیمانی انجام می دهد. او که این باور را آموخته است که جهان را از شر هیولاها خلاص می کند، نابودی گرگ و میش را گامی ضروری برای تبدیل Ergastulum به مکانی امن تر می بیند. تا روزی که او مجبور می شود با حقیقت وحشتناکی روبرو شود که هیولای واقعی ممکن است ... او باشد.