خلاصه
در این دنیا موجوداتی به نام گدو وجود دارند که هیولاهای کلاغ قاتل هستند که از انسان های سقوط کرده می آیند. از آنجایی که پادشاه آنها مهر و موم شده بود، آنها فقط در شب فعال می شوند و بشریت قادر است به یک نوع زندگی عادی فقط در روز دست یابد. یک پسر جوان خودخواه به نام شیرامین میروکو با خواهر کوچکش هیفومی و مادرش زندگی می کند و وقت خود را دائماً در مورد تلاش های مادرش برای وادار کردن او به رفتار و مفید بودن می گذراند. یک روز، او به طور تصادفی پادشاه گدو را آزاد می کند و جان مادرش و انسانیت خود و هیفومی را در این راه فدا می کند. اکنون او یک گدو است و به یک تیم ضد گدو به نام ریکودو پیوسته است. او مصمم است راهی بیابد تا هیفومی را که اکنون یک اونی است دوباره به انسان تبدیل کند. در این میان پادشاه گدو در حال حرکت است و او نیز به هیفومی علاقه دارد! (منبع:
