خلاصه
فلوریان و نوآر برای خرید چند اثر هنری عتیقه به قلعه بستگان فلوریان سفر می کنند. در آنجا، فلوریان با یکی از آشنایان دوران کودکی خود، الئونورا، دختری ناراضی و تا حدودی گیج ملاقات می کند. الئونارا تصمیم می گیرد که می خواهد فلوریان را تماماً در خود نگه دارد و او را به یک غار زیرزمینی می برد که او را اسیر نگه داشته است. نوآر اکنون باید فلوریان را نجات دهد، اما آیا نوآر با اهدافی قاتلانه که همه جا او را دنبال می کند و یک سیاه چال پیچیده با درهای مخفی متعدد، موفق می شود و می تواند با فلوریان آنجا را ترک کند؟