خلاصه
ایوی با خاطراتی از زندگی گذشته در خانواده اشراف صنعتگر نایل به دنیا آمد. با این حال، پس از اینکه مشخص شد او توانایی ساخت "گلدوزی حفاظت الهی" را ندارد، مورد استثمار قرار گرفت و روزهای خود را در جهنم زنده گذراند. به طور تصادفی، توسط نجیب زاده مهربان، رودن کالوستیلا، به عنوان یک خیاط انتخاب شد. او با سپاسگزاری از رودن، از «گلدوزی حفاظتی الهی» که هرگز به خانوادهاش نشان نداده بود استفاده کرد و برای او یک کیسه به عنوان هدیه ساخت. با افزودن قدرت "ارواح" او همیشه با آنها تعامل داشت، کیسه ای که او تمام کرد به یک آیتم در سطح یک گنجینه ملی تبدیل شد، و زندگی ایوی یک چرخش خوشامد گویی دیگر به خود می گیرد.