پس از ماتسوریبایاشی-هن، ریکا فوروده و دوستانش تعطیلات تابستانی خود را آغاز می کنند. که می خواهند آن را به یاد ماندنی کنند، هر یک از آنها ایده خود را از بهترین تعطیلات تابستانی دارند. با این حال، ریکا پس از تمام رنج هایی که در گذشته متحمل شده، خود را مستأصل می یابد. هانیو که نمیخواهد بهترین دوستش تابستان را در هینامیزوا سپری کند، تصمیم میگیرد به ریکا کمک کند. با این حال، کمک ریکا از طرف هانیو نیست، بلکه یک دوست قدیمی به نام مامورو آکاساکا است که از ریکا دعوت می کند تا با او و خانواده اش در توکیو وقت بگذراند. از شانس و اقبال دوستانش تصمیم می گیرند به او بپیوندند و با هم بدون اینکه به پدر و مادرشان بگویند راهی شهر می شوند که باعث وحشت در روستا می شود. اما سفر آنها بیشتر از مقصد سرگرم کننده است، زیرا آنها در جنگل کمپ می زنند و همه چیزهایی را که پشت سر گذاشته اند به یاد می آورند. در حالی که مشتاقانه منتظر آینده ای روشن تر هستیم.