خلاصه
فوشیمی و تومه فقط یک پسر و دختر معمولی بودند که به دبیرستان می رفتند تا اینکه یک روز به کوهی خیالی برخورد کردند که در افسانه ها به عنوان "کوه هاگور" شناخته می شود. قبل از اینکه هر یک از آنها متوجه شوند، تومه توسط یک یوکای به نام داکینی تسخیر شد، الهه ای که آرزوها را برآورده می کند. وقتی میپرسیم آرزوی فوشیمی چیست، فقط این است: تومه را پس بده. داکینی میگوید که میتواند این آرزو را برآورده کند، اما در عوض او باید خدمتکار او شود. معامله انجام شده است. فوشیمی اکنون خدمتکار داکینی شده و تومه برگردانده شده است. با این حال، تاریکی در راه است و اکنون فوشیمی باید نقش فعال تری را به عنوان خدمتکار داکینی ایفا کند. آیا او برای این کار آماده است؟! شامل تک شات: جلد 3: داکینی (خلبان)