خلاصه
عیسی درباره یک قاتل با سابقه است که قصد دارد مرگ خود را جعل کند و برای فرار از اف بی آی و همه قاتل مافیا دراز بکشد. او قصد دارد با استفاده از پولی که از مواد مخدری که از مافیا دزدیده است، زندگی خود را بگذراند. به نوعی، نقشه او شکست می خورد و او نمی توانست آن داروها را تهیه کند، زیرا آنها به نوعی در دیوار مدرسه پنهان شده بودند، با یک تخته سیاه فوق العاده قوی که مانع آن شده بود. او چاره ای ندارد جز اینکه به عنوان یک معلم دبیرستان ظاهر شود تا از مخزن خود محافظت کند. در حالی که او سعی می کند تا حد امکان وانمود کند که یک شهروند عادی است، اغلب درگیر پرونده هایی می شود که با جنایات و مجرمان سروکار دارند. آیا هویت واقعی او از بین می رود؟ او تا کی می تواند زندگی خود را در یک دنیای عادی تحمل کند؟