"روزی، یک بشقاب پرنده به دنبال شما خواهد آمد." کومون سی یک پسر دبیرستانی 16 ساله با خانواده ای بدنام است. والدین او، از جمله پدرش که یک محقق مشهور بشقاب پرنده بود، سال ها پیش بدون هیچ ردی ناپدید شدند و به دنبال آن دو برادر بزرگترش نیز ناپدید شدند. سی که با سخنان دلخراش پدرش تنها می ماند، با جدایی از خود می اندیشد که چه زمانی او نیز از بین خواهد رفت. یک روز، سی متوجه یک در جدید در کمد خود می شود. کنجکاو، آن را باز می کند و خود را در آپارتمانی ناآشنا می بیند. ساکن، اوریبه هیروشی، از ظاهرش غافلگیر به نظر می رسد و با خونسردی از او استقبال می کند، انگار هیچ چیز عجیبی در کل وضعیت وجود ندارد. با این حال، سی به زودی متوجه می شود که او حدود شش سال بعد در توکیو ظاهر شده است! سی در حالی که حتی یک مسواک هم ندارد، به این فکر می کند که آیا و باید به مهربانی این غریبه تکیه کند؟