خلاصه
جونا یک کودک سرباز است که در میان درگیریهای پر هرج و مرج در غرب آسیا به دنیا آمد، خانوادهاش در جنگی شکست خوردند که توسط سلاحهایی که توسط به اصطلاح بازرگانان مرگ - دلالان بینالمللی اسلحه تامین میشد، شکست خوردند. با وجود نفرت یونا از سلاح و خشونت، او هر دو را به خوبی در خدمت کوکو حکمتیار دلال اسلحه بلند پرواز و گروه مزدورانش به کار می گیرد. سفر آنها در زیر شکم تاریک بازارهای اسلحه جهان ممکن است تنها به لعنت منجر شود، اما آیا یونس روزی راه خود را به سوی نور باز خواهد کرد؟ تنها یک چیز مشخص است: راه طولانی و سختی برای خروج از جهنم خواهد بود... کوکو حکمتیار، رئیس H&C Logistic Incorporated، جونا را به تیم عیب یاب خود معرفی می کند، و مدت زیادی نمی گذرد که آنها این کار را انجام داده اند. کمی مشکل برای شلیک کردن یک مقام دولت اروپای شرقی محموله ای از قطعات هواپیما را نگه داشته است که توازن قدرت را در منطقه تغییر می دهد. مشکل اینجاست که این محموله متعلق به کوکو است، و او فرصتی را برای کسب سود از دست نمی دهد، حتی اگر به این معنی باشد که دو کشور وارد جنگ شوند.