خلاصه
ساماتارو همه چیز را دارد: یک خانواده دوست داشتنی، دو خواهر شایان ستایش، بهترین دوست عالی و حتی یک فرشته نگهبان. قایقرانی همیشه صاف است، هرگز ابری در آسمان نیست... اما این زندگی زمانی است که تو پسر خدا باشی! ساماتارو بیچاره حوصله اش سر رفته است، زیرا مادر و پدر مهربانش همیشه از قدرت خود استفاده می کنند تا همه چیز را برای او آسان کنند... اما آیا وقتی سرانجام به آنها می گوید که عقب نشینی کنند، می تواند به تنهایی این کار را انجام دهد؟