دنیا به سرزمینی متروک و بی قانون تبدیل شده است که راهزنان آزادانه در آن پرسه می زنند، مردم بی گناه رنج می برند و شیاطین در هر گوشه ای در کمین هستند. سونا یوکی با خانواده اش در حال سفر است که توسط راهزنان مورد حمله قرار می گیرند، تمام خانواده او به قتل می رسند و او با یک اثر مار روی دستش می ماند. در حالی که او در شرف مرگ است، زنی به سراغش می آید و گزینه ای به او می دهد: به زندگی در این محیط خشن ادامه دهد یا اکنون در آرامش بمیر. یوکی زندگی را انتخاب می کند و گارامی، زن، در ازای بندگی به او فرصتی دوباره برای زندگی می دهد. گارامی یک تاجر اسلحه و اسلحه اجاره ای است که از شهری به شهر دیگر برای مشتریان سفر می کند. یوکی می بیند که این دنیا چقدر می تواند واقعاً بی رحمانه و نابخشودنی باشد.