خلاصه
شائوران (شیائولیان) دختری یتیم است که به تنهایی در کوهستان در گوشه و کنار یک روستای فقیرنشین زندگی می کند. یک روز، فرستادهای از کاخ میآید و او را میشناسد تا یک بانوی منتظر حرمسرای امپراتوری باشد. اینگونه بود که یک دختر وحشی بزرگ شده در کوه توانست در یک قصر مجلل زندگی کند و به عنوان یک بانوی منتظر زندگی کند، اما... در روز اول زندگی (به دلایل مختلف)، شائوران پس از سیلی زدن ناگهان تبدیل به یک جنایتکار شده بود. یکی از همسران اگرچه اعدام قطعی به نظر می رسید، اما او به طور ویژه مورد عفو قرار گرفت و از یک بانوی منتظر به خدمتکاری که مسئولیت مشاغل عجیب و غریب را بر عهده داشت، تنزل رتبه یافت. او توسط سایر همسران به عنوان "شاهزاده مشاغل عجیب و غریب" مورد تمسخر قرار می گیرد، با این حال، اینجاست که پیشرفت سریع او آغاز می شود. او اصلاحاتی را در قصر فرسوده انجام میدهد و کارهایش را با دانشی که از زندگی در فقر آموخته است، بهینه میکند و نگاه سایر بانوان منتظر و همسران امپراتوری را به یک اندازه جلب میکند. در ادامه این روند، نام شائوران در کاخ امپراتوری پخش می شود و حتی به گوش امپراتور نیز می رسد...