خلاصه
توگامی ماساتو یک پسر دبیرستانی بسیار بدشانس است، اما با افکار مثبت و کمک دوستانش، در حالی که کار خود را به عنوان یک جن گیر مخفیانه انجام می دهد، از پس همه چیز برمی آید. یک روز "الهه ثروت"، کیچی، در برابر او ظاهر می شود. با دانستن این ماساتو احساس خوشحالی می کند، اما حقیقت این است که کیچی در واقع یک "الهه بدبختی" بود که مدتی پیش شغل خود را به "خدای ثروت" تغییر داد و او هنوز نمی تواند از قدرت خود برای به ارمغان آوردن خوشبختی به خوبی استفاده کند. و بدین ترتیب، زندگی مشترک بدشانسترین پسر ژاپنی و «الهه ثروت» آغاز میشود.