خلاصه
ناکاجو در یک کلوپ موسیقی زنده کار می کند و کیوچی هم یک عضو دائمی است. آنها آمدند تا با هم زندگی کنند. کیوچی به تازگی از دوست دخترش جدا شده بود و به دنبال جایی برای تصادف بود. او می گوید که می خواهد با هم بخوابد زیرا بدون گرمای دیگری نمی تواند بخوابد. ناکاجو میخواست آشکار کند که همجنسگرا است و به او بگوید نه، اما نمیتواند آن را بگوید...