عاشقانه بسیار عالی است، اما هیچ چیز به اندازه یک سود کلان یولیا نوگاه را راضی نمی کند! زمانی که رامور کوریون پسر مارکی را نامزد کرده بود، توجه چندانی به شخصیت بیادب او نداشت و بیشتر بر فرصتهای تجاری بالقوهاش تمرکز داشت. از آنجایی که یولیا هرگز وابستگی عاطفی به او نداشته است، اهمیتی نمی دهد که او نامزدی آنها را برای بودن با جولی باناچ لغو می کند. معلوم می شود که خانم باناچ توهمات عظمتی دارد و معتقد است که خود شخصیت اصلی یک رمان محبوب است که در آن شخصیت اصلی مورد علاقه بسیاری از اشراف زاده ها، از جمله پسر مارکی و شاهزاده کشور است. او همه را در زندگی خود بر روی شخصیت ها قرار داده است - یولیا در نقش شرور، رامور به عنوان نقش اول مرد ثانویه، و اولین شاهزاده رودونیک رینو پالاسیو در نقش خانم باناچ. سرنوشت او - استفاده از طرح به عنوان پیشگوی رویدادهای آینده. اما داستان فقط داستان است و کسی که پشت انتشار کتاب است خود یولیا است. کسی که هرگز سودی را از دست نمی دهد، او از هر فرصتی برای گسترش کسب و کار خود استفاده کرده است، و عاشقانه فقط یک سرمایه گذاری پرسود دیگر است!