سیلتینا در اصل دختر دوک بود. او که دو سال پیش به تبعید محکوم شد، به کشور همسایه رفت و وارد انجمن صنفی آن شد. سیلتینای فعلی که به حدی قوی شده بود که حتی کشورهای خارجی نیز نام او را می دانستند، توسط کشوری که او را تبعید کرد احضار کرد. سیلتینا برای پاکسازی سرزمین آلوده به هیولاها در سفری با شریکی گیر می کند که دائماً انگیزه صفر دارد، دختری از دنیای متفاوت که او را به تبعید سوق داد، اولین شاهزاده ای که نامزد سابق او بود، برادر سابقش که یک شوالیه و یک جادوگر خجالتی بیهوده است. این داستان سیلتینا است که دشمنان را جدا می کند و نقش یک مرد مستقیم (تسوککومی) و گاهی احمق (بوکه) را برای همراهان خود بازی می کند.