آکیرا هیناتسو از پدرش رنجیده است. به طوری که او پس از پایان دبیرستان از خانه خود در حومه شهر به شهر بزرگ توکیو فرار می کند. اما طبق سرنوشت، آکیرا پس از دریافت خبر مرگ پدرش باید به زادگاهش برگردد – کاری که تا به حال قصد انجام آن را نداشت. همه از اینکه آکیرا پسر آقای هیناتسو است تعجب می کنند. مدت زیادی از ناپدید شدن آکیرا نگذشته است، پس چرا همه اینقدر شوکه شده اند؟ آنها می توانستند فکر کنند پسرش کیست؟