خلاصه
در حالی که در یک روز گرم تابستانی در امتداد پیادهرو قدم میزدید، ناتسو ساساموتو منظرهای غیرعادی را مشاهده میکند: دختری که در پیادهرو آب میشود. ناتسو به زودی از دختر یاد می گیرد که او یک یوکی اونا است، یک روح برفی از فولکلور ژاپنی. روح خود را ایچیگو معرفی می کند و او را از تمایل خود برای بازدید از دریا آگاه می کند. پس از رفتن به ساحل دریا و بازی با ناتسو، ایچیگو از قدرت خود برای ایجاد بارش برف تابستانی قبل از بازگشت به خانه کوهستانی خود استفاده می کند و ناتسئو را در این روند مسحور می کند. روز بعد، ایچیگو با درخواست تجربه فصل تابستان دنیای انسان ها با ناتسو بازمی گردد. ناتسو که نمیتواند از دعوتنامه خارج شود، برای سوار شدن به همراه کشیده میشود، اما به زودی از بودن در اطراف یوکی-اونا پر جنب و جوش لذت میبرد.