خلاصه
او به قتل رسید. بقایای او، تمیز به دو نیم شده. مرگ او به سرعت فراموش شد و قاتل ناشناس. به هر حال، تنها سرنوشت ضعیفان در این دنیا این است که زیر پای قوی ها لگدمال شوند. با این حال، دوازده سال بعد، دوست دوران کودکی او، مامورو اینوبو، نقشه انتقام میکشد تا بتواند با دو دست خود قاتلی را که دنیا از آن غافل میشود شش فوت زیر آن قرار دهد. اینوبو با یافتن تنها عنصر مفقود شده در نقشه چند ساله خود - یک "شریک" - راه طولانی و ناهموار را برای انتقام تعیین می کند. داستانی معلق از انتقام و شورش!