خلاصه
ماکوتو ناناسه که از آزار و اذیت در داخل و خارج کلاس خسته شده است، تصمیم می گیرد با پریدن از مدرسه خود خودکشی کند. با این حال، در کمال تعجب، او را به پشت بام میفرستند و زنی غریبه به او میگوید که مرده و در برزخ است. برای فرار، ماکوتو باید به افراد اطرافش کمک کند تا با مشکلات شخصی خود روبرو شوند. اگرچه ماکوتو برای دیگران نامرئی است و می تواند از دیوارها عبور کند، اما در می یابد که اگر اراده اش به اندازه کافی قوی باشد، هنوز می تواند اشیاء را دستکاری کند. ماکوتو اکنون مجبور است ماموریتی را برای نجات همان افرادی که سعی کرد پشت سر بگذارد را آغاز کند و با روشهای غیرمنتظرهای روبرو شود که مرگ او بر هر یک از آنها تأثیر گذاشت.