خلاصه
نام او مونکو است. کلاغی منزوی، روحی سرگردان، مسافری باشکوه که در جاده هایی پرسه می زند که راهزنان خونخوار و جوانان جذابی در آن زندگی می کنند که برخی از آنها یکی هستند. مونکو در قلب این سرزمین وحشی که در آن موجودات خطرناکی به وجود می آیند، مسیری را که طی کرده است دنبال می کند. علیرغم ارادت او به راه شمشیر، این مسیر رزمندگانی نیست که او انتخاب کرده است. او با وجود هوش و ذکاوتش به دنبال عقل هم نیست. در واقع، تلاشی که او دنبال می کند، یافتن شوهر کامل است. راه او راه عشق است.