خلاصه
سوگاتا سانشیرو هنرهای رزمی را در بیابان مطالعه کرده است و قوی و سریع شده است. وقتی پدربزرگ سانشیرو از قولی میگوید که مدتها پیش به یکی از دوستان خانوادهاش داده شده بود، به سانشیرو میگوید که وقت آن است که به شهر برویم و با دختری که سانشیرو با او نامزد است ملاقات کنیم. این یک شوک است، اما سانشیرو به شهر می رود. تویوتومی سانشیرو مرد جوانی است که تجربه مبارزاتی در شهر دارد و به لطف دوجوی پدربزرگش کمی تمرین می کند، اما او واقعاً به آن علاقه ندارد – اگرچه او از دعوا یا دفاع از ناموس خانواده اش عقب نشینی نمی کند. او یک روز به خانه می آید و متوجه می شود که خواهرش میفومی با پدربزرگش در مورد ازدواجی با پسری همنام با او دعوا می کند. او بر این باور است که این راهی برای خروج از جنگنده برتر در دوجو است و از ورود این سانشیرو جدید به عنوان بلیط خروج از آنجا استقبال می کند. باشه، دو مشکل (و شما می دانستید که آنها وجود خواهند داشت). یکی، سوگاتا سانشیرو یک دختر است، و دوم، او مصمم است که همسر تنها پسر دوجو - یعنی تویوتومی سانشیرو - شود. اوه، و یک چیز دیگر - او در مجموع در Doujou از همه قوی تر است. شاید قوی تر از مجموع همه افراد شهر…