خلاصه
در روز روشن در خیابانهای شلوغ ایکبوکورو، یک قاتل نقابدار به داد و بیداد میرود و همه کسانی را که سر راهش ایستادهاند را سلاخی میکند - به جز مادوکا موراساکی، که وقتی از کنارش میگذرد یخ زده ایستاده و نگاه ماندگارش را در ذهنش نقش بسته است. این قاتل که پلیس و رسانهها آن را «م» مینامند، خاطرات همه کسانی را که شاهد آن روز خونین بودند، تسخیر میکند. اگرچه او اکنون در زندان است، بازماندگان در هر مرحله از زندگی روزمره خود او را دچار توهم می کنند. اما وقتی جامعه برای یافتن مقصر پشت سری جدیدی از مرگهای خونین تلاش میکند، مادوکا متوجه میشود که او فقط حضور M را تصور نکرده است. اگرچه انگیزه های او ناشناخته است، اما واضح است که این شروع یک کشتار پیچیده و بی رحمانه بشریت است.