خلاصه
هری مک کوئین همیشه در مدرسه اش یک طرد شده بوده است. یک روز هیچ تفاوتی با حالت عادی نداشت، به جز یکی از همکلاسیهایش به نام کاترین وقتی که قلدرهای محلی به او حمله میکردند، از او دفاع کرد. او مجبور میکند هری را به روی او باز کند و وقتی هری توانایی منحصربهفرد خود در تلهکینزی، توانایی حرکت دادن چیزها با ذهنش را به او نشان میدهد، شگفتزده میشود. کاترین از این توانایی شگفت زده شده است. متأسفانه، هری متوجه نمیشود که قدرتهایش یک اثر جانبی خطرناک برای آنها دارد: هر بار که از آنها استفاده میکند، یکی از نزدیکانش میمیرد.