"تو قدیس واقعی نیستی، تو چیزی جز یک جعلی نیستی!" من، الیان، ناگهان تبعید شدم. نه تنها این، نامزدی من توسط کلود که هم نامزد من و هم اولین شاهزاده کشورم بود، باطل شد. کلود ادعا می کند که لتیسیا "قدیس واقعی" است، اما من از ابتدا می دانم که او زنی است که او به من خیانت کرده است. بنابراین من اینجا هستم و آرزوی او برای لغو نامزدی ما را به اشتراک می گذارم. اما تعجب می کنم که آیا تبعید من واقعاً تصمیم عاقلانه ای است؟ تبعید این من، "قدیس واقعی" واقعی که موانعی ایجاد کرده و از سایه ها از این پادشاهی حمایت می کند؟ شاید، فقط شاید، از فردا اژدهاها و دیوها به پادشاهی من حمله کنند. چه کسی میداند—دیگر به من مربوط نیست. من کشور خودم را رها کرده ام و بنابراین تصمیم گرفته ام زندگی آرامی داشته باشم. در همین حال، پادشاهی، که قدیس واقعی خود را از دست داده، در مسیر تباهی است.