خلاصه
عهدی که نمی توان آن را شکست! سال هاست که کیهی بدون هشدار ظاهر شده و زمین را در نوردیده است. برای مبارزه با این تهدید، بشریت آکادمی گرگ و میش را تأسیس کرد تا دانش آموزان را به عنوان سرباز تربیت کند، اگرچه بیشتر آنها قبل از فارغ التحصیلی می میرند. در طول یک ماموریت، تیم کو کاگورو مورد حمله قرار میگیرد و او باید با سرنوشت خود به عنوان یک قربانی دیگر روبرو شود... یا اینطور فکر میکرد. دختری سفیدپوش در آخرین لحظات زندگی او ظاهر می شود و قسم می خورد که از او محافظت کند، سوراخی در قلب او پر می کند و هر دو را در مسیر عشق و ناامیدی قرار می دهد.