خلاصه
در عصر ویرانی، بشر در ترس از کسانی که با "دهان شیطان" شناخته شده اند زندگی می کند - جاودانه هایی که شیطان سازی می شوند، شکار می شوند و کشته می شوند، فقط برای بازگشت و گرفتن انتقام از کسانی که به آنها آسیب رسانده اند. در میان چرخه بی پایان نفرت، پسر و دختر جوانی در شهری دوردست ظاهر می شوند و پیشنهاد دفن مرده ای را می دهند که مردمش را عذاب می دهد. اما این پسر که نشان دشمن آنها را به دوش می کشد کیست؟ آیا آنها می توانند کلید نجات بشریت باشند؟