خلاصه
شیلا ملکه شیلا بیش از نیمی از جمعیت بشر را قتل عام کرده است، بدون توجه به زندگی. مردم بدون پایانی برای حکومت وحشت او، قهرمانی را انتخاب می کنند تا ملکه شیطان و خویشاوندان هیولایی او را شکست دهد. با این حال، قهرمان منتخب، اگزا، دقیقاً قهرمان بشریت نیست: او نه تنها برای جان انسان ها، بلکه برای هیولاها نیز ارزش قائل است. اگزا ایده آلیست در طول سفر خود یک دختر هیولا را از دست یک اژدها نجات می دهد، کاملاً غافل از اینکه این دختر خود ملکه شیطان است. شیلا که شیفته انسانی است که یکی از دشمنان همنوعش را نجات می دهد، به عنوان یک هیولای مهربان و عاشق ظاهر می شود و در سفر به او می پیوندد - همه اینها در حالی است که قصد دارد از پشت به او خنجر بزند. شیلا با وجود اینکه دائماً در معرض آرمانهای اگزا قرار میگیرد، روی نقشهاش محکم میایستد. با این حال، او بارها و بارها متوجه می شود که ماموریت اصلی خود را به تعویق می اندازد.