در امپراتوری ماه اشک، پرنسس میا یک خانواده سلطنتی بد، لوس و خودخواه بود، بنابراین جای تعجب نیست که او سال ها را در زندان گذراند و در نهایت اعدام شد. میا دوازده ساله با خاطره یک گیوتین تیز و یک دفتر خاطرات موذی در کنارش از خواب بیدار میشود و سالهایی را که در آن سیاهچال کثیف گذرانده را شرح میدهد - خیلی ترسناک! میا که میخواهد از آینده غیرقابل غبطهخوردگی خود جلوگیری کند، تصمیم میگیرد تصویر خود را اصلاح کند. او از این به بعد با انزجار مانند یک قدیس رفتار می کند، مشکلات جامعه را قبل از اینکه از کنترل خارج شود برطرف می کند و حتی برخی از شیرینی های خود را با دیگران تقسیم می کند! در حالی که دیگران او را عاقل و خیرخواه می دانند، میا از درون می داند که او این کار را فقط برای خودش انجام می دهد. اما یک کار خوب یک کار خوب است و بنابراین پرنسس میا تصمیم می گیرد آینده خود را یک قدم تغییر دهد.