خلاصه
آکاشی چیکا، یک دانشآموز دبیرستانی بیحال و باحال، زندگی خستهکنندهاش را در آرامش میگذراند، به استثنای رویایی که اغلب میبیند. رویایی در مورد یک دختر، یک دختر بسیار منظم و تمیز که یک کیمونو پوشیده است. بدون دانستن نام این دختر، چیکا نمی تواند حس بسیار نوستالژیکی نسبت به او داشته باشد. در حالی که او زندگی روزمره خود را با این موضوعات هنوز در ذهنش می گذراند، موجودی عجیب و غریب، کاملاً خارج از این دنیا ظاهر می شود و اساساً روزهای معمولی چیکا را زیر و رو می کند، زیرا او شروع به یادآوری خاطرات گذشته خود می کند که مهر و موم شده اند...