یک روز، جولیان، دختر مارکس، ناگهان خاطرات زندگی قبلی خود را به دست آورد و تا این لحظه به رفتار خود فکر کرد. یک زندگی تجملی، قلدری به خواهر و برادرش و تعقیب نامزدش... شخصیتی وحشتناک و ظاهری چاق، که فقط به کارهای اشتباهی اختصاص دارد که متعلق به شرارت رمانی است که در زندگی گذشته اش خوانده است. در هر صورت اگر از این به بعد سرنوشت "درست خدمت شماست" باشد، پس از آن خواهد بود که جسم و روح زیبایی پیدا کنم! او که این فکر را می کرد، همراه با نشان دادن ارادت قلبی به خانواده اش، رژیم گرفت-؟!