اگر به خاطر آگاهی از زندگی قبلی اش نبود، رزماری فون ورفالد به اندازه هر دختر نجیب دیگری مغرور بود. این خاطرات او را به حقیقت پشت زندگی جدیدش راهنمایی می کند: او در دنیای یک رمان بصری اوتومی است که زمانی بازی کرده است - و نه کمتر به عنوان شرور! از آنچه رزماری به یاد دارد، بازی کاملاً وحشتناک بود، با داستانی که فقط مسیرهای غیر جذابی داشت. از یک برادر سیسکون گرفته تا یک جادوگر نکروفیلی، هیچ یک از نامزدهای عاشقانه خوب نبودند. اما یک ویژگی بازخرید کننده در مورد بازی وجود داشت - شخصیت های جانبی. مهربان و ملایم، آنها واقعاً مردان درجه یک بودند. و فرمانده شوالیه سلطنتی لئونارد فون اولسن از همه آنها بالاتر رفت. رزماری با تولد دوباره در دنیایی که در آن زندگی میکند، اکنون میتواند در نهایت به دنبال عشق نافرجامی که در دل خود نگهداری میکند، باشد، در حالی که پرچمهای تخریبی را که به سمت بازی منتهی میشود را بر زمین میزند. پایان زودرس