تویا موچیزوکی به زندگی جدید خود در دنیایی دیگر عادت می کند. این نوجوان که به گوشی هوشمند قابل اعتماد خود مجهز است، در اوقات فراغت خود و در حین گذراندن وقت با نامزدهای جدیدش: یومینا اورنیا بلفاست، یائه کوکونو، و خواهران دوقلوی لینس و الزه شیلسکا، تلاش های کوچکی را می پذیرد. اما حتی در یک محیط آرامش بخش، تویا تازه شروع به درک مسئولیت های ناشی از این تعاملات می کند.
علاوه بر مصیبتهای عاشقانهاش، پری بزرگ لین میخواهد قطعات باقیمانده بابل را پیدا کند، جزیرهای شناور که پروفسور اسرارآمیز رجینا بابل پنج هزار سال پیش ایجاد کرد. تویا با اکراه درخواست او را می پذیرد و به دنبال حلقه های انتقال از راه دور می گردد که به جزایر منتهی می شود. با این حال، هیولاهای عجیب و غریب ظاهر شده اند - احتمالا به اندازه کافی قدرتمند برای نابود کردن جهان. برای نجات جان دومی که به او داده شد، تویا باید از فناوریهای باستانی برای مبارزه با این هیولاها سلاح استفاده کند - همه اینها در حالی که تعداد زیادی از روابط خود را متعادل میکند.